پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
رمان جدید((پس حقیقت داشت ))
نوشته شده در دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1377
نویسنده : مدیر وبسایت

این رمان را خودم نوشته ام:

 

شب بود چشم هایم را بستم آرام آرام داشتم به خواب می رفتم وای چه دنیای زیبایی چه بلبل های خوش آوازی

یکی یک گوشه نشسته بود از او پرسیدم این جا کجاست گفت به زودی می فهمی کمی رفتم جلو تر گفتم این جا کجاست

اون هم گفت به زودی خواهی فهمید سمت چپ هم را نگاه کردم دیدم شعله بزرگ آتش اینجاست گفتم این جا بهشت است

گفت: آری این جا بهشت است ولی تو داری خواب می بینی این خواب است .

صبح که بیدار شدم خیلی به اون خواب فکر کردم شب دوم یک دفعه خوابم برد . همان جایی که دیشب خوابش را دیدم امشب هم خوابش رادیدم

اون ا گفتند بلند شو تا برویم جلو من با آن هانرفتم آن ها گفتند چرا نمی آیی گفتم چه فایده ای دارد این خواب است گفت: ولی این خواب نیست تو الان

مال اینجایی پس بیا باهم جلو بریم .

در راه برایم توضیح دا که من یک روح هستم گفت : می دانی چرا به اینجا آمده ای چون خیلی این جا رادوست داری .

گفت من دیگه علاقه ای به اینجا ندارم گفت پس برمیگردی به زمین . چشم هایم را باز کردم دیدم توی بیمارستان هستم من یه مریضی سکته ای هستم

گفتم : پس حقیقت داشت

این یک سرمشق براری زندگی من شد که خدا توانا است و هر کاری را که بخواهد انجام میدهد.

 




:: موضوعات مرتبط: رمان های نوشته شده توسط خودم , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: